جوي هزار زمزمه درد و انتظار
در سينه مي حروشد و بر گونه ها روان ) يعني بايد به هموان منوال مي رفت و اين بريدگي آزار دهنده است. در چند سطر اول به يك آنهگ خاص شعر نو دست پيدا كرده اي و بعد شعري كلاسيك از آب درآمده. به گمانم وزن را برداي از بقيه شعر زيبا تر مي شود.